حکایت مشروطیت/تورج عاطف پیام دوشم از پیر می‌ آمد بنوش باده که یک ملتی بهوش آمد هزارپرده زایران درید استبداد هزار شکر که مشروطه پرده پوش آمد زخاک پاک شهیدان راه آزادی ببین که خون سیاوش چنان بجوش آمد برای فتح جوانان جنگجو، جامی زدیم باده وفریاد نوش! آمد "عارف قزوینی " تابستان به مرز نیمه می رسد دلهای آنهائی که تاریخ ایران را می دانند و حکایت شور و شوقی ملتی را می خوانند با واژه مشروطیت یاد شجاعت و عشق ن و مردانی می کنند و شاید بیاندیشند گذر زمان تا چه مشروطیت ,حکایت ,حکایت مشروطیت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

فروشگاه عینک آموزش طراحی سایت معرفی برندهای سمعک اینجا همه چی هست iranbooker اجناس فوق العاده nawrte یاس یادها